گفتی که دگر در تو چنان حوصله ای نیست

گفتم که مرا دوست نداری گله ای نیست

رفتی و خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

می ترسم کسی جایم را در قلبت بگیرد

بوی تنت را بگیرد

آغوشت را از من بگیرد

چه احساس مبهمی است حسادت !

دلم دیوانه بوددیوانه ترشد
طبیب آمدببالینم بترشد
طبیب امددوای عاشقی داد
دوای عاشقی خونی جیگرشد

تعداد صفحات : 10